کودک با گریه گفت:الو سلام
خونه ی خداست اونجا؟
خودتی خدا؟
سلام بنده ی من بله خودم هستم
خداجونم تو رو خدا نذار بزرگ شم..تورو خدا نذار با بزرگ شدنم تورو هم تو دلم کوچیک کنم
خدا من میخوام همینجوری باهات حرف بزنم نه مثل بزرگا سخت و نامفهوم
من نمی خوااااااااااااااام جای تورو به پول بدم خداجونم
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت:
آدم ،این محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش می کنه.
خداجون دوست دارم...
نظرات شما عزیزان: